نویسنده : خدیجه ططری
کارشناس ارشد علوم ارتباطات واحد تهران مرکزی
مقدمه :
رستم در ادبیات حماسی ما و در باورهای فکری همه ی اقوام ایرانی نامی آشنا و دوست داشتن پارسی زبانان که ایرانی و غیرایرانی ، با ادبیات کهن پارسی پیوند فکری دارند ، این شخصیت برجسته و نیمه داستانی را همچون بسیاری از چهره های سرشناس تاریخی می ستایند و می پندارند که رستم به عنوان یک قهرمان فرا مردمی (ملی) شکست ناپذیر ، در زمانهای کهن دور وجود خارجی داشته و در کنار این مردم می زیسته است . این همه ، نام «آفریدگار رستم» فردوسی را به یاد می آورد و هنرنمایی او را در شخصیت پردازی و خلق هنری این یکتا آفریده ی داستانی نشان می دهد .
در دنیای شاهنامه ، همه ی پهلوانان ایرانی از شهرت و معروفیت ویژه ای (خاصی) بر خوردارند ، با وجود این ، هیچ یک در حد و اندازه ی رستم نیستند و همچون او محوریت حوادث و اتفاقهای عجیب و به یادماندنی را ندارند ، سام ، زال ، سهراب ، سیاوش ، کیخسرو ، گیو ، گودرز ، بهرام ، اسفندیار ، بیژن ، توس ، فریبرز ، فرامرز ، بهمن و بسیاری دیگر ، همگی در شمار انسانهای برجسته و سرشناس شاهنامه اند که شرح دلاوریها و نمود شجاعتهایشان را میتوان در لابه لای داستانها باز جست . اما رستم کسی دیگر است : پهلوانی یگانه با روحیاتی متفاوت و برخوردار از صفات و خصال اخلاقی یک قهرمان فرا مردمی (ملی) که او را به یک ابر پهلوان مبدل ساخته است . وقایع و اتفاقهایی که در شاهنامه پیرامون شخصیت رستم شکل گرفته بسیار است و البته همراه با حوادثی شگفت با فراز و فرودهایی بسیار و گاه بر خوردار از سرنوشتی دردناک و غمناک که ممکن است برای خواننده شگفت انگیز و ناباورانه باشد .
پهلوانان ایران در منظومه های حماسی معمولا یا از خاندانهای مشهورند و یا اشخاص منفردی که به قبیله و عشیره یی تعلق ندارند . « از میان خاندانهای پهلوانی خاندان سام از همه مهمتر است پس از آن خاندان پهلوان کیانی را که فریبرز و زریر و اسفندیار از آنانند باید نام برد و در ردیف همین خاندان ، خاندان نوذریان که توس از ایشان بود و سپس خاندان گودرزیان و میلادیان را میتوان نام برد . بزرگترین و نام آورترین پهلوانان ایران در حماسه های ملی ما از سیستان بر خاسته اند . این پهلوانان از خاندان بزرگی بودند که نژادشان به جمشید می پیوست . جمشید هنگام فرار از ضحاک با دختر کورنگ شاه زابلستان پیوند همسری (تزویج کرد) بست و از او پسری به نام تور پدید آمد . » ( صفا ، ۱۳۸۴ : ۵۵۳ )
تور ---- شیدسپ ---- طورگ ---- شم ---- اثرط ---- گرشاسپ ---- نریمان ---- سام ---- زال ---- رستم
نمودار فوق اصل و نسب ابر پهلوان ایران ( رستم ) را نشان می دهد که به جمشید می رسد . در این جستار(مقاله) به بررسی ارتباطات و عملکرد های رستم از دو جنبه مورد بررسی قرار گرفته است :
ارتباطات رستم در شاهنامه
ارتباط رستم با خدا
ارتباط رستم با دیگر انسانها
۱- ارتباط رستم با دیگر انسانها
ارتباط رستم با دیگر انسانها را می توان در دو جنبه ارتباطات دوستانه ( تعاملی ) و رزمی ( تقابلی ) تقسیم بندی کرد . که در این نوشتار تلاش (سعی) شده به مهمترین آنها پرداخته شود .
۱-۱- ارتباطات دوستانه ( تعاملی )
ارتباط رستم با کیخسرو
ارتباط رستم با کیخسرو شاهنشاه ایران بیشتر از نوع ارتباطات تعاملی و دوستانه بود . که گاهی این ارتباطات به صورت نوشتاری(مکتوب) و گاه به صورت گفتاری(شفاهی) صورت می گرفت . رستم بنابر روال همیشگی خود گزارش جنگ و رویدادهای پیش آمده را به آگاهی کیخسرو می رساند ، او گزارش های خود را به صورت نوشتاری و در قالب نامه به آگاهی کیخسرو می رساند . محتوای نامه رستم :
سر نامه کرد آفرین خدای کجا هست و باشد همیشه بجای
برازنده ی ماه و کیوان هور نگارنده ی فر و دیهیم و زور ...
وز و آفرین باد بر شهریار زمــــــــانه مبــــادا ازو یادگار
... رسیدم بفرمان میان دو کوه سپاه دو کشـــور شده همگروه
کشانی و شگنی و چینی و هند سپاهی ز چین تا بدریای سند ...
چهل روز با هم همی جنگ بود تو گفتی بریشان جهان تنگ بود ...
... زبانها پر از آفرین تو باد سر چرخ گردان زمین تو باد ( ص ۴۱۲ ، ش ۸۴۸ – ۸۳۲ )
ابتدای نامه با نام و یاد خداوند آغاز می گردد ، سپس ادای احترام به کیخسرو می کند . در ادامه نیز به گزارش جنگ می پردازد و از بزرگی سپاه توران می گویند . بر اساس مدل ارتباطی دیوید برلو که حاوی چهار عنصر منبع ، پیام ، کانال و گیرنده است ، رستم به عنوان فرستنده پیام ، نامه وسیله ارتباطی ، محتوای نامه پیام رستم به کیخسرو ، گیرنده پیام کیخسرو است :
SOURCE ---- MESSAGE ---- CHANNEI ---- RECEIVER
کیخسرو ( گیرنده ) ---- نامه ( کانال ) ---- گزارش جنگ ( پیام ) ---- رستم ( منبع )
ارتباط شفاهی رستم به گونه ای دیگر است او معمولا در ارتباطات شفاهی و رودرروی خواسته را بیان می دارد . برای مثال می توان به در خواست در بخشیدن و عفو توس اشاره کرد :
چنین گفت مرشاه را پیلتن که بادا سرت برتر از انجمن
بخواهشگری آمدم نزد شاه همان از پی توس و بهر سپاه
چنان دان که کس بی بهانه نمرد ازین در سخنها بباید شمرد
و دیگر کزان بد گمان بد سپاه که فرخ برادر بند نزد شاه
همان طوس تندست و هوشیار نیست و دیگر که جان پسر خوار نیست ( ص ۳۵۱ ، ش ۵۵ – ۵۹ )
۱-۲- ارتباطات رزمی ( تقابلی )
ارتباطات رزمی رستم ، ارتباطات تقابلی است . در این ارتباط تلاش می شود انسانیت انسان ها به هر شکل حفظ شود . به گونه ای که حتی در نبرد به دشمن ابتدا به مثابه یک دوست و حداقل یک انسان نگریسته می شود . به همین دلیل در رزم با اسفندیار رستم خواستار صلح و دوری از جنگ و ستیزه است اما اسفندیار برای دست یافتن به قدرت حاضر است ابر پهلوان ایران را به اسارت در بیاورد . اسفندیار راهی جز فرمانبرداری (اطاعت) از شاه ندارد . سر پیچی از فرمان شاه ، به مرگ و نابودی ختم می شود ، گشتاسب شاه هم به علت پیمانی که با زرتشت بسته است . باید به گسترش دین بهی ، بپردازد ، اما در این میان دو نکته با یکدیگر آمیخته شده(ادغام شده) ، پذیرفتن دین بهی از سوی (طرف) رستم به چم (معنای) از بین رفتن آزادگی های جاودانه و انسان ساز اوست . چون با پذیرفتن " بند " همراه است شاید اگر اسفندیار و یا گشتاسب ، رستم را به مبارزه فرا می خواندند و او را به دین جدید ، دعوت می کردند ، این امر پیش نمی آمد . اما ارتباط این دو پهلوان ایرانی به جایی می رسد که به توهین نژاد یکدیگر می پردازند . اسفندیار در خصوص نژاد و تبار رستم به او می گوید :
چنین گفت با رستم اسفندیار که ای نیک دل مهتر نامدار
که دستان بد گوهر دیو زاد به گیتی فزونی ندارد نژاد
فراوان ز سامش نهان داشتند همی رستخیز جهان داشتند
تنش تیره بد موی و رویش سپید چو دیدش دل سام شد نا امید ( ص ۷۲۹ ، ش ۶۴۹ – ۶۴۴ )
در برابراو نیز رستم از سام و نیای خود و از گشاسب تاجور و او از هنر نماییهای خانواده خود می گوید .
جهاندار داند که دستان ســــام بزرگ است و با دانش و نیک نام
همان سام پور نریمــــان بدست نریمان گرد از کریــــمان بدسـت
بزرگ است وگرشاسب بودش پدر بگیتی بــــــــدی خسرو تاجـــور
همانا شنیدســـــــتی آواز ســام نبد در زمــــانه چـــــنو نیک نام ...
... به دریا نهنگ و بخشکی پلنگ ورا کس ندیدی گریزان ز جنگ ... ( ص ۷۳۰ ، ش ۶۵۲ – ۶۴۷ )
همانطور که اشاره شد ارتباطات رستم از دوستی مهربانی کامل آغاز شد و در نهایت به ارتباطاتی خصمانه و جنگ طلبانه تبدیل شد و با مرگ اسفندیار پایان یافت . براساس چرخه حیاتی رابطه مارک نپ ( فرهنگی ، ۱۳۸۲ ، ۱۶۳ ) می توان رابطه رستم و اسفندیار را از رابطه گرم و صمیمانه آغاز و تا پایان این رابطه که همراه با جدایی و مرگ اسفندیار به پایان می رود . تطابق داد .
۲- ارتباط رستم با خدا
ارتباط رستم با خداوند در میدان های رزم و مبارزه نیکی در برابر بدی(حق علیه باطل) صورت گرفته شده است . او هیچ گاه خداوند را از یاد نمی برد . ارتباط او با خداوند از دو جنبه ارتباط کلامی و غیر کلامی قابل بررسی است . منظور از ارتباط غیر کلامی ارتباطاتی است که زمینه بر قراری ارتباط کلامی را آماده (محیا) می سازد .
در خوان دوم : رهایی از تشنگی
همی جست بر چاره جستن رهی سوی آسمان کرد روی آنگهی
گرایدونک خشنودی از رنج من بدان گیتی آگنده کن گنج من
بپویم همی تا مگر کردگار دهد شاه کاوس را زینهار
هم ایرانیان را ز چنگال دیو گشاید بی آزار گیهان خدیو
گنهکار و افگندکان تواند پرستنده و بندگان تواند ( ص ۱۳۸ ، ش ۳۱۱ – ۳۱۶ )
در این ارتباط رستم از خداوند یاری و کمک می خواهد که بر مشکلات چیره شود تا بتواند شاه ایران را نجات دهد . بعد از مدتی رستم در آن بیابان خشک یک میشی را می بیند و به دنبال او می رود . میش رستم را به چشمه آبی راهنمایی می کند رستم که بسیار تشنه و هیجان زده شده است سپاس خدا را به جای می آورد :
تهمتن سوی آسمان کرد روی چنین گفت کای داور راستــگوی
هران کس که از دادگر یک خدای بپیچد نیارد خـــــــرد را به جایج
برین چشمه آبشخور میش نیست همان غرم دشتی مرا خویش نیست
بجایی که تنگ اندر آرید سخن پناهت به جز پاک یزدان مکن ( ص ۱۳۸ ، ش ۳۲۵ – ۳۲۸ )
ارتباط غیرکلامی
سر را رو به سوی آسمان کردن به نشانه سپاس و ستایش خداوند است .
ارتباط کلامی
رستم که وجود میش در این بیابان بی آب و علف را یک معجزه می داند رو به سوی خداوند می کند و او را سپاس می گوید که او را از تشنگی نجات داد .
یاری خواستن در رزم با اسفندیار
بگفت این و بنهاد سر بر زمین همی خواند بر کردگار آفرین
همی گفت کای داور کردگار مگردان تو از ما بد روزگار
برین گونه تا خور بر آمد ز کوه نیامد زبانش ز گفتن ستوه ( ص ۷۳۹ ، ش ۹۹۰ – ۹۹۲ )
رستم باری دیگر قبل از رزم با اسفندیار از خداوند درخواست پیروزی و کمک می خواهد .
اتمام حجت رستم با خداوند پس از کشتن اسفندیار
همی گفت کای پاک دادار هور فزاینده دانش و فر و زور
همی بینی این پاک جان مرا توان مرا هم روان مرا
که چندین بپیچم که اسفندیار مگر سر بپیچاند از کار زار
تو دانی که بیداد کو شد همی همی جنگ و مردی خروشد همی
به باد افره این گناهم مگیر تویی آفریننده ماه و تیر ( ص ۷۵۰ ، ش ۱۳۷۸ – ۱۳۸۲ )
در این ارتباط رستم خداوند را مخاطب قرار می دهد و می گوید خداوندا تو شاهدی که من در این ماجرا هیچ گناهی ندارم . در اینجاست که فردوسی از اسفندیار به عنوان انسان خودکامه و دیکتاتور یاد می کند .
در کل باید خاطر نشان کرد که ارتباطات رستم با خدا با شرایط ویژه ای (خاص) صورت گرفته است او همیشه پیش از نبرد و پس از پاکیزگی (طهارت) کامل با خداوند راز و نیاز می کرده اما ذکر مضامین ارتباطات او از خداوند از چند حالت خارج نیست :
۱. قبل از هر رزم به نیایش خداوند می پرداخت
۲. در خواست های او از خداوند شامل پیروزی در جنگ و دادن زور و قدرت برای غلبه بر اهریمنان است .
۳. رستم در سخت ترین شرایط دست از نیایش و ستایش خداوند بر نمی دارد . در لحظات پایانی مرگ خود از خداوند می خواهد یکبار دیگر قدرت دوران جوانی اش را به او عطا کند تا انتقام خون خود را از شغاد بگیرد .
۴. اما اکثر ارتباطات رستم با خدا در کنار تهذیب نفس و آرامش روحی بیشتر خواستار پیروزی و نجات ایرانیان است .
نتیجه گیری :
در دنیای شاهنامه قهرمانی ها تنها محدود به دلاوری در میدان جنگ نیست ، خردمندی هم بایسته ی (لازمه ی) قهرمانی است و از همین روست که در وجود قهرمانانی بزرگ چون رستم و کیخسرو دیگران دلاوی غالبا با دانایی و خرد آمیخته است . عالی ترین تجسم خردمندی درشاهنامه بزرگمهر است که خود یک نوع رستمی است که هفت خان او عبارت است از هفت بزم معروف خسروان .
در جستار به بررسی عملکرد های و ارتباطات رستم دستان در شاهنامه فردوسی در دو بعد بررسی شد :
۱- ارتباطات رستم با دیگر انسانها ، ارتباطات او از دو جنبه ارتباطات دوستانه و ارتباطات رزمی خارج نیست اما یک اصل بسیار مهم در پژوهش مورد بررسی این است که رستم به عنوان نماد و نهاد ایران همیشه پیروز میدان های نبرد است . و اگر او در رزمی با شکست مواجه می شد این نهاد ایرانشهری بود که آسیب می دید . رستم برای پایداری نهاد ایرانشهر با سهراب فرزندش و یا با اسفندیار شاهزاده ایرانی به مبارزه بپردازد چون نهاد ایرانشهری برای ماندگاری به جانفشانی های رستم که نماد ایران است نیاز دارد .
۲- در بعد دوم ، ارتباط رستم با خدا را از دو جنبه ارتباطات کلامی و غیر کلامی مورد بررسی قرار گرفت . در واقع ارتباطات غیر کلامی چون سرو و تن شستن ، سر به سوی آسمان کردن ... زمینه ارتباطات کلامی و نیایش های و ستایش های او با خداوند را آماده می سازد .
پی نوشتها :
۱. به عقیده مارک نپ ( MARK KNAPP) یک رابطه از مرحله پیوند (TOGETHER COMING ) آغاز و به مرحله جدایی ( COMING APART )پایان می پذیرد . که مراحل پیوند عبارتند از : ۱. آغاز ۲. آزمودن ۳. چفت و بند یا سفت کردن ۴. کامل کردن یا آمیخته (ادغام) ۵ . پیمان بستن و مراحل در جهت جدایی عبارتند از : ۱ . افتراق ۲ . محدود کردن ۳ . بی روح شدن و توقف رابطه ۴ . پرهیز از یکدیگر ۵ . جدایی ( فرهنگی ، ۱۳۸۲ ، ۱۶۹ ، ۱۶۳ )